موجود
|
مقاله ای کامل تحت عنوان " علل کمرنگ شدن دین در جوامع امروزی" مخصوص ارائه در کلاس درس اندیشه اسلامی دانشجویان دانشگاهی و دانش اموزان در 20 صفحه با فرمت قابل ویرایش با قیمت مناسب 4500 تومان آماده دانلود میباشد.
فهرست مطالب:
رابطه متقابل دین و فرهنگ در عصر حاضر. 10
تهاجم فرهنگی مناسب ترین راه برای تهاجم عقیدتی.. 11
جهانی شدن و دین، عرفی سازییا قدسی سازی.. 13
بررسی دین زدگی و دین گریزی در جامعه: 23
بررسی عوامل موثر بر دین زدگی و دین گریزی در جامعه: 25
جمع بندی، نتیجه گیری، ارائه راهکار. 32
راهکارها و پیشنهادات پژوهش: 33
مقدمه
همانطور که میدانیم در پس تغییرات اجتماعی و فرهنگی جامعه که ناشی از عوامل بیرونی و درونی جامعه است گاهی اوقات پدیدهها یی بروز ظهور میکند که توجه محققین حوزههای جامعه شناسی و علوم اجتماعی را به خود جلب میکند.
از جمله پدیدههای مطرح جامعهی امروز ما پیدایش مفاهیمیچون دین زدگی، دین گریزی و دین ستیزی است که همانطور که از عناوین آنها پیداست به حوزهی مسائل جامعه شناسی دینی مطرح میشود و پژوهشگران این حوزه به بررسی و واکاوی منشاء و علل این پدیدهها در جامعه میپردازد.
بدون شک بروز این پدیدهها عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، دینی، روان شناختی و حتی سیاسی را در بر میگیرد و ما در این مقاله سعی میکنیم ضمن معرفی سازههای فرهنگی جامعه و بحث و بررسی در مورد ارتباط فرهنگ و دین و جایگاه دین در جامعه به تعریف مفاهیم لازم در این حوزه پرداخته و در این نوشتار به تحلیل و بررسی عوامل موثر و موجد این رویدادها بپردازیم که هدف اصلی این پژوهش است. در این پژوهش برخی پدیدههایی که فرهنگ جامعه و عناصر دینی را مورد تاثیر قرار میدهد میپردازیم. در فصل دوم این پژوهش به تعریف مفاهیم و پدیدههای مورد نظریعنی دین زدگی، دین گریزی و دین ستیزی میپردازیم و رابطهی اینها را با یکدیگر و تقدم و تاخر آنها را مورد بررسی قرار میدهیم. در فصل سوم تحلیل و بررسی همهی عوامل موثر و دخیل در ایجاد این نتایج و اثرات این پدیدهها در جامعه مورد نظر ما است.
در بخش آخر نیز بهیک جمع بندی کلی و ارائهی راهکار نسبت به دفع و مقابله با این پدیدهها خواهیم پرداخت.
امید است آنچه ارائه میشود مورد توجه مخاطبین گرامیواقع شود.
فصل اول
مقدمه
تحولات ناشی از رنسانس و انقلاب صنعتی در غرب باورهای جدیدی را ارائه نموده و در نگرش جدید، دین و اعتقادات مذهبی و ارزشهای اخلاقی و معنویات، اموری غیرقابل تجربه تلقی شد و انسان بینیاز از دین معرفی شده و حتی دین به عنوان مانعی در برابر توسعه مطرح و صرفاً به بعد مادی آن توجه گردید، اما با گذشت زمان این مسئله نمود پیدا کرد که جامعه مدرن، جامعهای تک ساختی است، چرا کهیک جنبه اساسی از زندگی انسان را که همانا جنبه معنوی آن است نادیده میگیرد. مدرنیسم توانست سطح پیشرفت فنی و رفاه مادی زندگی انسان را ارتقا بخشد، ولی سطح اطمینان و آرامش خاطر روحی و روانی انسان را نیز کاهش داده و نابسامانی و از خود بیگانگی و بحران معرفتی و بحران معنویت و شی سروری را بر او تحمیل نمود. البته طرح عوارض و پیآمدهای منفی مدرنیسم به معنای انکار دستآوردهای آن، بر تمامیکشورهای جهان سایه افکنده و ما نیز باید برای برخورد صحیح با آن، آگاهی و شناخت کافی داشته و مزایا و فوایدش را از مضراتش بازشناسیم. از دیدگاه مکتب انتقادی، جامعه غربی راهی را پیموده است که هرچند در طی آن همه عناصر در حوزه خود عقلانی شدهاند، اما کلیت آن غیر عقلانی است و عقلانیت جزیی و صوری به قیمت از دست رفتن عقلانیت کلی و ارزشی کسب شده است و غرب برای عقلانیت بهای سنگینی پرداخته است که حتی به اعتقاد «ماکس و بر» عبارت است: از زوال آزادی و از دست رفتن معنا و مفهوم زندگی و مدرنیسم و عقلانیت ابزاری همچون قفسی آهنین انسان را اسیر نموده است و بنابر این غرب از این دیدگاه به عقلانیتی غیر عقلایی رسیده است و رفاه مادی به قیمت دوری انسان از معنویت به دست آمده است.
دین و مترادفات آن
هر لفظ به لحاظ معنایی که بر آن بار میگردد و فحوایی که از آن فهمیده میشود، در دسته مشخصی از واژههای قریب المعنا جای میگیرد و با مجموعه اصطلاحات معینی ارتباط پیدا میکند. با اینکه الفاظ با مرادفهایشان هم نشینند و در کاربردهای عامیانه نیز سهواً به جای هم استعمال میشوند، لیکن غالباً حاوی تباینهای قابل اعتنایی میباشند که نمیتوان آنها را در عبارتهای دقیق علمیبا همان تسامح به کار برد و به سهولت به هم تبدیل کرد.
دین از جمله چنین الفاظی است که در عین دارا بودن معنای مشخص و ضیق، برحسب اعتبارهای مختلف، معانی متفاوتی بر آن بار شده و بعضاً با مفاهیمیمتباین، به خطا مترادف گردیده است. ما سعی داریم قبل از ورود به تعاریف دین، به منظور جلوگیری از مغالطات معنایی و احتراز از ارتکاب خطاهای مصطلح، خطوط منفصله آن را با اصطلاحات قرین و مترادف روشن نماییم. در مسیر این پالایش معنایی، در نهایت به مفهوم روشن و خالص تری از دین خواهیم رسید که پایه مبنایی ما در مباحث آتی خواهد بود.
دین و مکتب
مکتب و مرام در فارسی، نزدیکترین معادل برای Ideology است. بدین اعتبار نسبت میان دین و مکتب، عموم –خصوص مِن وَجه است. آنچه منشاء و والد اخلاق میشناسند در این است که آنان برای دین حیطه و اهدافی فراتر از اخلاق عملی قائلند؛در حالیکه متفکرانی چون هگل و خصوصاً ریچل، غایت قصوای دین را تنها فراهم آوردنیک پشتوانه متین و قابل اتکا برای اخلاق میشناسند و نه بیش از آن.
دیدگاه دوم در این باب به امانوئل کانت تعلق دارد. کانت که در گام نخست، با نفی امکان هرگونه شناخت از مفاهیم و مقولات دینی، نسبت میان دین و معرفت را به کلی نفی نموده بود؛ در گام دوم بی آنکه نسبت میان دین و اخلاق را منتفی سازد، آن را واژگونه ساخت. او که با در انداختن تردید در براهین معرفت شناختی اثبات وجود خدا و لزوم ایمان، بشر دیندار را در بلاتکلیفی و خلجان ذهنی رها ساخته بود؛ در جستجوییافتن اسباب غیر معرفتی پیدایی دین، به ریشه و منشاء اخلاقی دین رسید و برخلاف تمامیبرداشتهای رایج، چنین ادعا کرد که: این اخلاق است که دین را میسازد و نه بالعکس. او گوهر دین را اخلاق میدانست و سوای در پیش گرفتن طریقههای اخلاقی در زندگی، تمامیکارهای دیگری را که انسان برای خشنودی خدا انجام میدهد، توهم صرف و پرستش ساختگی و دروغین خداوند دانست. (کورنر/فولادوند 1367)
و ...
علل کمرنگ شدن دین در جامعه امروزی: | 20 صفحه |